گر بی تاب شوی درک کنی حالم را
حسرت دیدار او چنگ زده جگرم را
می بارد باران بر روی گونه ی پر اشک من
نم نم باران می آید تا بشورد قلب من
این همه آدم ،چرا این دوری شد نسیب من؟
بارالها تو بفرما و بگو،چه بود حکمت من
پاییز و باران و راهی پر از برگ زرد
ندارد قلب من تحمل این همه درد
ای دل مده عذاب ،منه آزرده خاطر را
چون ندارد قلب،تحمل عذاب را
عشق ناب/سیدمهران موسوی خورشیدی(ظافر)
باران ,قلب ,تاب ,بی ,عذاب ,تحمل ,بی تاب ,برگ زردندارد ,از برگ ,پر از ,زردندارد قلب
درباره این سایت